معنی مسمارسر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مسمارسر. [م ِ ما س َ](ص مرکب) دارای سری چون مسمار.که در سر مسمار دارد. با مسماری در سر:
بفرمود خسرو به پولادگر
که بند گران ساز، مسمارسر.
فردوسی(شاهنامه چ دبیرسیاقی e 13 بیت 577).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر