معنی مسلوم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مسلوم. [م َ](ع ص) مارگزیده.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). سلیم.(منتهی الارب). || پیراسته: أدیم مسلوم، پوست پیراسته به برگ سَلَم.(آنندراج)(منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). ادیمی پیراسته به سلم.(مهذب الاسماء).
فرهنگ فارسی آزاد
مَسلُوم، مار گزیده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.