معنی مستاصل ساختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیچاره کردن درمانده ساختن (مصدر) ریشه کن کردن ازبیخ برکندن، فقیرکردن تهی دست کردن، بدبخت کردن پریشان ساختن: شاه بدخشان. . . عاقبت سلطان ابوسعید میرزا ایشان را مستاصل ساخت و مملکت راتصرف کرد، مجبورکردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر