مستار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مستار. [م َ](اِ) مشتار.(برهان). گیاهی است دوائی که بوی خوش دارد و در غایت تلخی و آن را مروه نیز گویند.(جهانگیری). گیاهی است دوائی و بوی خوشی دارد و در غایت تلخی هم هست و آن را مرو گویند.(برهان). به هندی افسنتین است.(مخزن الادویه):
اگر خواهی ز تب زنهار زنهار
کفی از داروی مستار دست آر.
ملامحمد تانیسری(از آنندراج).
مستار. [م ُ](اِ) مسطار. مصطار. شرابی که از غایت قوت خورنده رابه زمین اندازد.(انجمن آرا)(آنندراج). خمر نارسیده.(مخزن الادویه). شراب تازه و ترش.(ناظم الاطباء).
(اسم) مرماخوز: اگر خواهی زتب زنهار زنهار کفی از داروی مستار دست آر. (محمود تانیسری)



