معنی مساحت گر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مساحت گر. [م َ ح َ گ َ](ص مرکب) مسّاح. مساحت دار. مساحت کننده:
مساحتگران داشت اندازه گیر
بر آن شغل بگماشته صد دبیر.
نظامی.
چون مساحت گران دریایی
زد در آن خم به آب پیمایی.
نظامی(هفت پیکر ص 207).

فرهنگ عمید

مسّاح، مساحت‌کننده،

فرهنگ فارسی هوشیار

مساح بنگرید به مساح (صفت) مساح: چون مساحت گران دریایی زد در آن خم باب پیمایی. (هفت پیکر)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر