معنی مزمور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مزمور. [م َ](ع اِ) آنچه از کتاب زبور می سرایند و انواع دعا. مزمار. ج، مزامیر.(منتهی الارب)(اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). || نای و سرود.(آنندراج)(ناظم الاطباء). و رجوع به مزمار و مزامیر شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

مزمار بنگرید به مزمار

فرهنگ فارسی آزاد

مَزمُور، سرود یا ترانه، مِزمار، هر یک از مزامیر یا اناشید (جمع: مَزامِیر)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر