معنی مرهاء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرهاء. [م َ](ع ص) مؤنث أمره که نعت است مصدر مَرَه را. رجوع به مَرَه شود. عین مرهاء؛ چشم تباه شده از بی سرمگی. امراءه مرهاء، زن تباه چشم از نکشیدن سرمه. ج، مُرْه.(از اقرب الموارد). || نعجهٌ مرهاء؛ میش که سفید است و رنگی دیگر با آن نباشد. || زمین کم درخت خواه دشت نرم باشد و خواه سخت.(از اقرب الموارد).

مرهاء. [م ِ](ع ص) فرس مرهاء؛ اسب شتابرو. ج، مراهی.(منتهی الارب). مِرهاه.(اقرب الموارد). و رجوع به مرهاه شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر