معنی مرقومه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(مَ مَ یا مِ) [ع. مرقومه] (اِمف.) نوشته، نامه. نک مرقوم.

فرهنگ عمید

نوشته،
نامه،

حل جدول

نوشته

مترادف و متضاد زبان فارسی

خط، دست‌خط، عریضه، کاغذ، مراسله، مکتوب، منشور، نامه، نوشته

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم) مونث مرقوم جمع: مرقومات، (اسم) نامه مراسله رقیمه جمع: مرقومات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر