معنی مرغمة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرغمه. [م َ غ َ م َ](ع مص) مصدر میمی است به معنای رغم.(ناظم الاطباء). رجوع به رغم شود.

مرغمه. [م َ غ َ م َ](ع اِ) سختی و ناپسندی.(از منتهی الارب). کره و اکراه.(از اقرب الموارد). رغم. و رجوع به رغم شود. || بازیی است مر عربان را.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی آزاد

مَرغَمَه، کُره، کراهت، نارضایتی، ناخشنودی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر