معنی مرزبندی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرزبندی. [م َ ب َ](حامص مرکب) حاشیه بندی در باغ و باغچه و مزرعه. کردوبندی.
- مرزبندی کردن، حاشیه های برآمده بر قطعات زمین مزروع برآوردن.(یادداشت مرحوم دهخدا). کرت پندی. کرت بندی. تقسیم کردن زمین زراعتی به قطعات کوچک.

فرهنگ معین

(~. بَ) (حامص.) تقسیم کردن زمین کشاورزی به قطعات مختلف.

فرهنگ عمید

تعیین کردن مرز،
(کشاورزی) ساختن و برآوردن کناره و حد در قطعه‌های زمین زراعتی،

حل جدول

تعیین قلمرو

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرزکشی، تعیین حدومرز

فرهنگ فارسی هوشیار

تقسیم کردن زمین بقطعات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر