معنی مردم شناسی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مردم شناسی. [م َ دُ ش ِ](حامص مرکب) بصیرت. صاحب نظری. مردم شناس بودن. قوه ٔ تشخیص مردمان. رجوع به مردم شناس شود. || علمی است که به شرح کارهای مادی اقوام و ملل مختلف می پردازد.(لغات فرهنگستان). مردم شناسی یا انسان شناسی، علمی است که انسان را در سلسله ٔ حیوانات مورد مطالعه قرار میدهد واز نژادهای مختلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث میکند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان بشمار میرود. روش مردم شناسی در باره ٔ چهار مورد ذیل ممکن است به کار رود: 1- مطالعه ٔ یک ایل. 2- مطالعه ٔ یک دهکده یا یک جامعه ٔ روستائی. 3- مطالعه ٔ یک قشر اجتماعی معینی از یک شهر کوچک یا قصبه یا محله ای از یک جامعه ٔ بزرگ، مثلاً مطالعه ٔ طبقه ٔ حاکمه ٔ یک جامعه یا دانشجویان یک دانشگاه.

فرهنگ معین

شناختن اخلاق و آداب مردمان، علمی است که انسان را در سلسله حیوانات مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای مخلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماعی مردم کشورها و اقالیم مختلف بحث می کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان به شمار می رود. [خوانش: (~. ش) (حامص.)]

فرهنگ عمید

شناختن مردم،
علمی که دربارۀ اقوام و نژادهای مختلف و اعمال، اخلاق، و آثار آن‌ها بحث می‌کند، آنتروپولوژی،

حل جدول

دموگرافی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ شناختن اخلاق و آداب مردمان. ک، علمی است که انسان را در سلسله حیوانات مورد مطالعه قرار میدهد. و از نژادهای مختلف انسان و طرز زندگی و وضع اجتماع مردم کشورها واقالیم مختلف بحث کند و آن در حقیقت تاریخ طبیعی انسان بشمار میرود. این علم شعبه ایست از زیست شناسی انسان شناسی. توضیح روش مردم شناسی درباره چهار مورد ذیل ممکن است بکار رود: مطالعه یک ایل، مطالعه یک دهکده یایک جامعه روستایی. ‎ -3 مطالعه یک شهر کوچک یا قصبه یا محله ای از یک شهر بزرگ، مطالعه یک قشر اجتماعی معین از یک جامعه بزرگ مثلا مطالعه طبقه ه حاکمه یک جامعه یا دانشجویان یک دانشگاه.

پیشنهادات کاربران

انتروپولوژی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر