معنی مرخم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرخم. [م ُ خ ِ](ع ص) ماکیان بیضه در زیر بال گرفته.(منتهی الارب). راخم. مرخمه.(متن اللغه). نعت فاعلی است از ارخام. رجوع به ارخام شود.

مرخم. [م ُ رَخ ْ خ َ](ع ص) دم بریده.(از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ترخیم. رجوع به ترخیم شود. || در دستور زبان، کلمه ٔ مرخم آن است که حرفی یا حروفی از آخر آن بیندازند و دنباله ٔ آن را قطع کنند، مانند رفت و آمد که مرخم رفتن و آمدن است.
- اسم فاعل مرخم، اسم فاعلی که علامت فاعلی یعنی «نده » از آخر آن افتاده باشد و این در موردی اتفاق میافتد که اسم فاعل با کلمه ٔ دیگری ترکیب شود و اسم فاعل مرکب سازد، مانند بادیه پیما و راهرو و دلنشین و دلگداز و پاکباز که به ترتیب صورت مرخم این ترکیبات است: بادیه پیماینده، راهرونده، دلنشیننده، دلگدازنده، پاکبازنده.
- اسم مفعول مرخم،اسم مفعول معمولاً مرکبی است که یک حرف «ه » یا دو حرف «ده » یا سه حرف «یده » از آخر آن افتاده باشد، مانند سایه پرورد، خانه سوز، ورشکست که به ترتیب صورت مرخم این کلماتند: سایه پرورده، خانه سوزیده، ورشکسته.
- مصدر مرخم، کلمه ای را گویند که «ن » علامت مصدر از آخر آن افتاده باشد و معنی مصدر را افاده کند، مانند: دررفت(راه دررفت)، آمد و شد(راه آمد و شد)، خورد(بیش از این نتوان خورد)، که صورت مرخم این مصادر است: دررفتن، آمدن و شدن و خوردن.
- منادای مرخم، در عربی کلمه ٔ منادی را که حرف آخر آن انداخته شده باشد بجهت تخفیف منادای مرخم گویند.(از غیاث اللغات). مانند: یا «حار حمدان » که صورت مرخم یا حارث حمدان است.
|| نرم گردانیده شده.(غیاث اللغات). نرم شده. نازک و رقیق و لین شده.(یادداشت مرحوم دهخدا). نعت مفعولی است از ترخیم. رجوع به ترخیم شود. || جائی که با رخام یعنی سنگ مرمر فرش کرده باشند. با مرمر فرش کرده: و بیشتر سراها و خانه های مردم مرخم است.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 48).

مرخم. [م ُ رَخ ْ خ ِ](ع ص) نرم کننده.(ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ترخیم. رجوع به ترخیم شود. || سخن گوی خوش نما.(ناظم الاطباء). || سنگ تراش.(ناظم الاطباء). رجوع به معنی آخر مُرَخِّم شود.

فرهنگ معین

کوتاه شده، کلمه ای که دنباله آن بریده شده باشد. [خوانش: (مُ رَ خَّ) [ع.] (اِمف.)]

فرهنگ عمید

(ادبی) در دستور زبان، کلمه‌ای که حرفی از آخر آن را در تلفظ یا در نوشتن بیندازند،
[قدیمی] ویژگی زمینی که با رخام (سنگ مرمر) فرش شده باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کوتاه‌شده، دم‌بریده

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ دم بریده، کاهیده در دستور پارسی، آژیانه (سنگفرش)

فرهنگ فارسی آزاد

مُرَخَّم، سهل و آسان شده، فرش شده با سنگ مرمر- کلمه ای که آخرش را برای تسهیل بیندازند،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر