معنی مراعات کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مراعات کردن. [م ُ ک َ دَ] (مص مرکب) نگهداری کردن. مشفقانه مراقبت کردن:
مراعات دهقان کن از بهر خویش.
سعدی.
غم جمله خوردر هوای یکی
مراعات صد کن برای یکی.
سعدی.
فقرا و تنگدستان را مراعات کن.
(مجالس سعدی).
|| رعایت جانب و خاطر کسی کردن. ملاحظه ٔ حال او کردن. پروای دیگران داشتن. در حق کسی توجه و عنایت داشتن:
دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
در کار من قدم ننهادی به پایمردی.
خاقانی.
نگویم مراعات مردم مکن
کرم پیشه با مردم گم مکن.
سعدی.
|| ملاحظه کردن. پروا کردن: اما دوستی بود ما را که برجای فرودآمدند و در دنبال ما نیامدند و مراعات کردند. (تاریخ بیهقی ص 597).
پاس داشتن، نگاه داشتن، رعایت کردن، توجه کردن، لحاظ کردن، مراقبت کردن
(مصدر) رعایت یکدیگر کردن، توجه کردن مراقبت کردن، جانب چیزی نگهداشتن.