معنی مراجعت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مراجعت. [م ُج َ / ج ِ ع َ] (از ع اِمص) مراجعه. مراجعه. بازگشتن. (از غیاث اللغات). بازآمدن: علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلاً ایمنی کلی حاصل تواند آمد چنانکه طریق مراجعت آن بسته ماند. (کلیله و دمنه). رجوع به مراجعه شود. || رجوع. بازگشت. برگشت. توبه:
پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دوتا کنیم.
سعدی.
- مراجعت دادن، برگرداندن. بازگرداندن. برگشت دادن.
- مراجعت کردن، رجوع کردن. بازگردیدن. بازآمدن. برگشتن.

فرهنگ عمید

رجوع کردن، بازگشتن،
توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا،

حل جدول

بازگشت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بازگشت

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازآیی، بازگشت، برگشت، رجعت، عودت، واگشت، باز گشتن،
(متضاد) عزیمت

فرهنگ فارسی هوشیار

مراجعه، بازگشتن، باز آمدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر