معنی مختلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مختلی. [م ُ ت َ] (ع ص) درونده و برکننده ٔ گیاه و بُرنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). دروکننده و برکننده ٔ گیاه. ج، مختلون. || شمشیر برنده. (ناظم الاطباء). || (اِ) شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شیر بیشه. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به اختلاء شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ در رونده، برکننده، برنده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر