معنی محکوم شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بزه‌کار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن،
(متضاد) حاکم شدن، مقهور شدن،
(متضاد) پیروز شدن، مجبور شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) فرمانبردار شدن: پس حواس چیره محکوم تو شد چون خرد سالار و مخدوم تو شد. (مثنوی)، مغلوب شدن (در مناظره و غیره)، مغلوب شدن در دادگاه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر