محجوب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) باحجاب، شرمگین.
فرهنگ عمید
باشرم، باحیا،
[قدیمی] پنهان، پوشیده، درپرده،
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] بیخبر، ناآگاه،
حل جدول
با حجاب، شرمگین
مترادف و متضاد زبان فارسی
باحیا، خجول، سربهزیر، کمرو، شرمگین، شرمناک، پوشیده، محجبه، مستور، نقابدار،
(متضاد) نامحجوب
فرهنگ فارسی هوشیار
باز داشته شده از بیرون آمدن، پوشیده، در پرده کرده، در حجاب
فرهنگ فارسی آزاد
مَحجُوب، پنهان و پوشیده، در پرده مانده، ممنوع، مجازاً: شرم و حیا، غافل و بی خبر،
پیشنهادات کاربران
فا
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.