معنی محارم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

محارم. [م َ رِ] (ع اِ) ج ِ مَحرَم. || ج ِ محرمه [م ُ رُ / م ُ رَ]. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به محرم و محرمه شود. || حرام کرده های خدا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || محارم اللیل، مخاوف شب که بددلان را از رفتن باز دارد. (منتهی الارب). || کسانی که نکاح آنها حرام باشد. مانند مادر و خواهر و خاله و عمه و دختر و جز آنان. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مَ رِ) [ع.] (اِ.) جِ محرم.

فرهنگ عمید

مَحرم

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشنایان، دمسازان، رازداران،
(متضاد) بیگانگان، محرم‌ها، منسوبین،
(متضاد) نامحرمان

فرهنگ فارسی هوشیار

حرام کرده های خدا، کسانی که با آنها نکاح حرام باشد، جمع محرم

فرهنگ فارسی آزاد

مَحارِم، حَرام ها، آنچه که خداوند حرام فرموده، مجازاً و به کنایه: اقوام نزدیک که ازدواج با آنها حرام است. (مفرد: مَحرَم)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر