معنی مجمع کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مجمع کردن.[م َ م َ ک َ دَ] (مص مرکب) مجمع ساختن:
مجمعی کردند مرغان جهان
هر چه بودند آشکارا ونهان.
عطار (منطق الطیر).
و رجوع به مجمع ساختن شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
انجمن کردن (مصدر) تشکیل مجمع دادن انجمن ساختن: و فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.