معنی مجمجه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
درست و رسا بیان نکردن خبر، پچپچه، بدون نقطه و اِعراب نوشتن کتاب. [خوانش: (مَ مَ جِ) [ع. مجمجمه] (مص م.)]
بهصورت مبهم سخن گفتن،
پچپچه، بی دیل نویسی، کژ سخنی (دیل نقطه) (مصدر) نا پیدا گفتن خبر و بیان نکردن آن پچپچه: چه از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ بر سبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد دل بر اقامت خراسان. . . قرار نمیگرفت، آشکار نکردن حروف (کتاب مکتوب) بی نقطه و بی اعراب نوشتن، کج کلامی کردن با کسی.