معنی مجریه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مجریه. [م ُ ری ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
مجریه. [م ُ ی َ / ی ِ] (ع ص) مؤنث مُجری. رجوع به مجری شود.
- قوه ٔ مجریه، یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوه ٔ مقننه و قوه ٔ قضائیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و اداره ٔ امور کشور را به عهده دارد. جز قانون گذاری و دادرسی باقی شؤن مربوطبه اداره ٔ کشور ناشی از قوه ٔ مجریه است. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی).
(مُ یِ یا یَ) [ع. مجریه] (اِفا.) مؤنث مجری.،قوه ~ یکی از قوای سه گانه مملکت که موظف به اجرای قوانین و مقررات است و آن شامل رییس مملکت و هیئت وزیران است. مق مقننه و قضاییه.
قوه مجریه که یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند