معنی مجروح رخسار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مجروح رخسار. [م َ رُ] (ص مرکب) چهره خراشیده:
خاقانی و درد نهان خون دل از دیده چکان
و ز ناخن غم هر زمان مجروح رخسار آمده.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر