معنی متیسر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متیسر. [م ُ ت َ ی َس ْ س ِ] (ع ص) آسان. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آسان و سهل و آماده و مهیا و سهل و آسان و نادشوار و ممکن. (ناظم الاطباء). || روز سرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیسر شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
آسان شدنی
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَیَسِّر، آسان (شونده)، مهیّا و آماده (شونده)، سبز و پر گیاه (شونده)، سرد و خنک شونده (روز)،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.