معنی متوقف شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازایستادن، ایستادن
کلمات بیگانه به فارسی
بازایستادن
مترادف و متضاد زبان فارسی
ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن، تعطیل شدن، دچار وقفه شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
ور شکستن، از کار ماندن، ایستادن درنگ کردن (مصدر) درنگ کردن، در محلی ایستادن، تعطیل شدن کار یا کارخانه.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.