معنی متواری گونه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متواری گونه. [م ُ ت َ ن َ /ن ِ / م ُ ن َ / ن ِ] (ص مرکب) در حال تواری. کسی که تقریباً بحال تواری است. نهان گونه. همانند کسی که در اختفا بسر می برد. متواری وار: لشکر غور را چنان چشم زخمی افتاد و من بنده در هرات چون متواری گونه همی گشتم به سبب آنکه منسوب بودم به غور. (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ص 132). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
پنهانی خود پوشیده کسی که تقریبا بحال متواری است:. . . لشکر غور را چنان چشم زخمی افتاد و من بنده در هرات چون متواری گونه همی گشتم بسبب آنکه منسوب بودم به غور.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.