معنی متفرق شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پراکنده‌شدن، تارومار شدن، جدا شدن،
(متضاد) جمع‌شدن، گرد هم‌آمدن

فرهنگ فارسی هوشیار

پراکنده شدن پراگنیدن (مصدر) پراکنده شدن: چون چنان بدیدیم همه بگریختیم و متفرق شدیم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر