معنی متفرعات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متفرعات. [م ُ ت َ ف َرْ رِ] (ع ص، اِ) ج ِمتفرع. توابع و لواحق و متعلقات. مشتقات و مناسبات. (از ناظم الاطباء). و رجوع به متفرع و متفرعه شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
شاخهها، شعبهها، شعبات، تابعها، وابستهها، توابع
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: متفرعه) فرجستکان ستاکان (اسم) جمع متفرعه (متفرع) توابع لواحق متعلقات.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.