معنی متضمن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متضمن. [م ُ ت َ ض َم ْ م ِ] (ع ص) تاوان دهنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). ضامن و کفیل و پذرفتار. (ناظم الاطباء). || آنچه شامل باشد و فراهم گیرد و بفهماند. (ناظم الاطباء). فراهم گیرنده و مشتمل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شامل. دربردارنده. محتوی: ملوک طوایف و امراء اطراف هم بعضی را متضمن است. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 14). و شیث آن صحیفه را که متضمن سی لطیفه بود نگاه میداشت. (لباب الالباب).

فرهنگ معین

(مُ تَ ضَ مِّ) [ع.] (اِفا.) در بر دارنده، شامل.

فرهنگ عمید

در‌بردارنده، شامل،

مترادف و متضاد زبان فارسی

دربردارنده، دربرگیرنده، شامل، مشتمل، حاوی، تاوان‌ده، تاوان‌دهنده

فرهنگ فارسی هوشیار

تاوان دهنده، ضامن و کفیل، دربردارنده، شامل

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَضَمِّن، شامل، در بردارنده، ضمانت دهنده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر