معنی متضرع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متضرع. [م ُ ت َ ض َرْ رِ] (ع ص) زاری کننده. (آنندراج) (غیاث). خواری و فروتنی کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || دادخواه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضرع شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ضَ رِّ) [ع.] (اِفا.) زاری کننده، فروتنی کننده.

فرهنگ عمید

زاری‌کننده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تضرع‌کننده، زاری‌کننده، فروتنی‌کننده

فرهنگ فارسی هوشیار

زاری کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَضَرِّع، متذلل و مبتهل، زاری کننده، تضرّع کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر