معنی متشکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متشکی. [م ُ ت َ ش َک ْ کی] (ع ص) گله کننده. (آنندراج). گله و شکایت کننده. ناله کننده و زاری کننده. متظلم و دادخواه و مظلوم و آزرده. (ناظم الاطباء): و سید عالم (ص) از دست ایشان همچنان متشکی بوده است و نالان که علی (ع) از دست رافضیان. (کتاب النقض ص 376). || علیل و بیمار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ کّ) [ع.] (اِفا.) شکایت کننده، گله کننده.

فرهنگ عمید

شکایت‌کننده، گله‌کننده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

گله‌مند، گلایه‌مند، شاکی، شکواگر

فرهنگ فارسی هوشیار

گله و شکایت کنند، ناله کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَشِکِّی، مُتَأَلِّم، دردمند، مریض، ناله و شکایت کننده (در عرف فارسی به معنای شخصی که از او شکایت شده نیز مصطلح است)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر