معنی متشکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متشکر. [م ُ ت َ ش َک ْ ک ِ] (ع ص) سپاسداری کننده. (آنندراج). سپاسدار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکر شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ کِّ) [ع.] (اِفا.) سپاس دار، شکرگزار، آن که تشکر می کند و سپاس به جا می آورد.

فرهنگ عمید

سپاس‌گزار،
(شبه جمله) [عامیانه] سپاسگزارم، ممنونم،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سپاسمند، سپاسگزار

مترادف و متضاد زبان فارسی

سپاسگزار، شکرگزار، ممنون، وام‌دار

فرهنگ فارسی هوشیار

سپاسدار، سپاسگزار

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَشَکِّر، شاکر، سپاسگذار،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر