معنی مترعرع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مترعرع. [م ُ ت َرَ رِ] (ع ص) جنبنده و بربالنده. (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). || شادمان و چالاک. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترعرع شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ جنبنده، بالنده (اسم) جنبنده، بالنده.

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَرَعرِع، حرکت کننده و لق، با جلوه و متحرک به نظر رسنده (آب یا سراب)، رشد و نمو کننده (بچه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر