معنی متدانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متدانی. [م ُ ت َ] (ع ص) همدیگر نزدیک. (آنندراج). نزدیک و پهلوی یکدیگر. (ناظم الاطباء). || کم و ضعیف شونده. (فرهنگ فارسی معین).
- بحر متدانی، بحر متدارک. بحر متسق. رجوع به متدارک شود.

فرهنگ عمید

متدارک

فرهنگ فارسی هوشیار

کم شونده تکیدا (از واژه ی تکیده برابر با لاغر و ضعیف) (اسم) کم وضعیف شونده، بحر متدارکبحر متسق: و هم ازین معنی آن بحر مستحدث را متدارک نام کردند که اسباب آن اوتاد آنرا دریافته است و بعضی آنرا بحر متسق خوانند و برخی بحر متدانی و این همه نامهایی است متقارب المعنی.

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَدانِی، یکدیگر را پَست کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر