معنی متجسس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متجسس. [م ُ ت َ ج َس ْ س ِ] (ع ص) خبر جوینده. (آنندراج). جوینده ٔ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء): متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ جَ سِّ) [ع.] (اِفا.) جستجو کننده، تلاش کننده.

فرهنگ عمید

جستجوکننده، تجسس‌کننده،
جاسوس،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پژوهشگر، پژوهنده، جستجوگر، جویا، جوینده، محقق، مستفسر، خبرچین، جاسوس

فرهنگ فارسی هوشیار

جستجو کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَجَسِّس، جستجو کننده، خبر جوینده، تَجَسُّس کننده، سعی کننده در کشف و کسب اسرار هر چیز،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر