معنی مبتلا کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

گرفتار کردن، دچار کردن، اسیر کردن، مبتلا ساختن، معتاد کردن، شیفته کردن، دل‌باخته کردن، عاشق کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

گرفتار کردن پابند کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر