معنی مبتلا شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن، معتاد شدن، عاشق شدن، شیفتهشدن، دلباخته شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
گرفتار گشتن پابند گشتن گرفتار شدن (مصدر) گرفتار شدن: آخر عمر بضعف پیری و عجز مبتلی شده بود، معتاد شدن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.