معنی مباح کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مباح کردن. [م ُ ک َ دَ] (مص مرکب) اِباحه. (تاج المصادر بیهقی). حلال کردن. (فرهنگ فارسی معین): به آنچه اﷲ تعالی وی را مباح کرده بود از زنان. (کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین).
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما میکند.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 447).
حلال کردن، روا دانستن، جایز دانستن، مجاز کردن، جایز شمردن،
(متضاد) تحریم، مکروه دانستن
روا کردن روا داشتن شایست دانستن (مصدر) حلال کردن: بانچه الله تعالی ویرا مباح کرده بود از زنان، جایز داشتن.