معنی ماهوار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماهوار. [ماه ْ] (اِ مرکب) به معنی ماهیانه باشد و آن علوفه ای است که آن را ماه در ماه به نوکران دهند. (برهان). ماهواره. همان ماهانه است. و آن راماهیانه نیز گویند چنانکه مقرری سال را سالیانه گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). ماهیانه و شهریه و علوفه ای که ماه بماه به نوکر دهند و جیره. (ناظم الاطباء).حقوق و مستمری که هر ماهه به خدمتگزاران و کارمندان دهند؛ المشاهره، چیزی به ماهوار دادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهواره شود. || (ص مرکب) ماه گونه. همچون ماه تابناک:
آن رخی که تاب او بد ماهوار
شد به پیری همچو پشت سوسمار.
مولوی.

فرهنگ معین

(ص.) مانند ماه، مثل ماه، (اِ.) ماهیانه و شهریه. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

مانند ماه، مثل ماه،
[مجاز] زیبا، نیکوروی،
ماهیانه، شهریه،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (صفت) مانند ماه زیبا، (اسم) حقوق که همه ماهه بخدمتگزاران و مستخدمان دهند: ماهیانه شهریه.

فرهنگ پهلوی

مانند ماه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر