معنی ماهه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماهه. [هََ / هَِ] (اِ) به معنی برماه است و آن افزاری باشد که درودگران بدان چوب و تخته و حکاکان جواهر سوراخ کنند و آن را به عربی مثقب خوانند. (برهان). برمه ٔ درودگران و حکاکان که بدان چوب و جواهر سوراخ کنند. (آنندراج) (انجمن آرا). برماه و مثقب و مته. (ناظم الاطباء). || یک حصه از دوازده حصه ٔ تولچه را نیز گویند که هشت حبه باشد و تولچه دو مثقال و نیم است که نودوشش حبه باشد. (برهان). دوازده یک تولچه باشد. (فرهنگ جهانگیری). دوازده یک توله که وزنی است معین و توله دو مثقال و نیم است که نودوشش حبه باشد و در هندوستان مستعمل است. (انجمن آرا) (آنندراج). یک حصه از دوازده حصه ٔ تولچه که معادل پنج نخود باشد. (ناظم الاطباء):
اگر پذیرد زیبق ز صفر هم غسلی
زمس دوازده ماهه عیار بگشاید.
مغیث هانسوی (از جهانگیری).
و رجوع به ماشه و ماهچه شود. || پرتو ماه و مهتاب. (ناظم الاطباء). || شب روشن بواسطه ٔ ماه و با ستاره ها. || مشاهره و ماهیانه. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی) منسوب به ماه مانند یکماهه و چندماهه یعنی دارای یک ماه و چند ماه. (ناظم الاطباء). منسوب به ماه (و آن پس از عدد و کلماتی از قبیل همه و هرآید): دوماهه. نه ماهه (آنچه یا آنکه دو ماه یا نه ماه بر او گذشته باشد). هرماهه. همه ماهه. (فرهنگ فارسی معین):
شعر ناگفتن به از شعری که باشد نادرست
بچه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین.
انوری.
نه ماهه ره بریده مهی نوبره درست
کاید چو ماه چارده مصباح هفت و چار.
خاقانی.

فرهنگ عمید

آلتی برای سوراخ کردن، پرما،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر