معنی ماننده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماننده. [ن َن ْ دَ / دِ] (نف) شبیه و مشابه. (ناظم الاطباء). افاده ٔ معنی تشبیه کند. (آنندراج). شباهت دارنده. شبه. شبیه. نظیر. مانند. مانا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
میغ ماننده ٔ پنبه است وورا باد، نداف
هست سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
ابوالمؤید (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
بهین کار اندر جهان آن بود
که ماننده ٔ کار یزدان بود.
ابوشکور.
پدر دختر او را بشارت داد و او را انوشیروان نام کردند قباد شاد شد و او را پیش خواست سخت ماننده بودبه قباد. (بلعمی).
به بالای سرواست و رویین تن است
به هر چیز ماننده ٔ بهمن است.
فردوسی.
برادر به من نیز ماننده بود
جوان بود وهمسال و فرخنده بود.
فردوسی.
چنان دان که ماننده ٔ شاه را
همان نیمه شب نیمه ٔ ماه را.
فردوسی.
جسم...جایگاه خویش پر کرده دارد، چیزی دیگر از آنکه ماننده ٔ او بود در جایگاه او نتواند بودن. (التفهیم).
اندر این دولت ماننده ٔ تو کیست دگر
چه به نیکو سیری و چه به نیکونظری.
فرخی.
خاصه آن بنده که ماننده ٔ من بنده بود
مدح گوینده وداننده ٔ الفاظ دری.
فرخی.
دوستانم همه ماننده ٔ وسنی شده اند
همه زان است که با من نه درم ماند و نه زر.
عسجدی.
بچگانمان همه ماننده ٔ شمس و قمرند
زانکه هم سیرت و هم صورت هر دو پدرند.
منوچهری.
دشت ماننده ٔ دیبای منقش گشته ست
لاله برطرف چمن چون گَه ِ آتش گشته ست.
منوچهری (دیوان، چ دبیرسیاقی، ص 169).
و مرا چاره نباشد از نگاهداشت مصالح ملک اندک و بسیار و هم در مصالح تو و ماننده ٔ تو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272).
ببخشای بر زیردستان به مهر
برایشان به هر کار مفروز چهر
که ایشان به تو پاک ماننده اند
خداوند را همچو تو بنده اند.
اسدی.
این تن صدف است من بدو در
ماننده ٔ در شاهوارم.
ناصرخسرو.
ز راه شخص ماننده ست نادان مرد با دانا
چنان کز دور جمع سور ماننده ست با ماتم.
ناصرخسرو.
ندیدی به نوروز گشته به صحرا
به عیوق ماننده لاله ٔ طری را.
ناصرخسرو.
چون به آنجا رسیدیم از برهنگی و عاجزی به دیوانگان ماننده بودیم. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو). و آنچه [از خون] از رگهای شش برآید، خونی گرمتر و بقوام تر و به خون ماننده تر باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و او... سخت عظیم ماننده بود به بوسفیان. (مجمل التواریخ و القصص).
ای که اوصاف پری دانی جمال او ببین
کی بود ماننده ٔ دیدار آن جانان پری.
سوزنی.
دشمن ماننده ٔماراست که هرگز دوست نگردد. (سندبادنامه ص 338).
دروغی که ماننده باشد به راست
به از راستی کز درستی جداست.
نظامی.
ماننده ٔ آیینه و آبند این قوم
تا در نظری در دلشان جاداری.
ابوالحسن فراهانی.
قصه ٔ او عظیم ماننده است به قصه ٔ یوسف صدیق علیه السلام. (تاریخ قم ص 8). || (ادات تشبیه) بسان. بکردار. چون. همچون:
از بیخ بکند او و مرا خوار بینداخت
ماننده ٔ خار خسک و خار خوانا.
ابوشکور (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
بر مرگ پدر گرچه پسر داردسوک
در خاک نهان کندش ماننده ٔ پوک.
منجیک (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
برآشفت ماننده ٔ پیل مست
یکی گرزه ٔ گاوپیکر بدست.
فردوسی.
برخویشتن خواندشان نامور
برآورد ماننده ٔ شیرنر.
فردوسی.
شاخ بنفشه بر سر زانو نهاده سر
ماننده ٔ مخالف بوسهل زوزنی.
منوچهری.
و ماننده ٔ آن کس که راه خدا جوید. (قابوسنامه).
ای خوانده به صد حیلت و تقلید قرآن را
ماننده ٔ مرغی که بیاموزد دستان
از خواندن چیزی که بخوانی و ندانی
هرگز نشود حاصل چیزیت جز افغان.
ناصرخسرو.
هوای آن گرمسیر است ماننده ٔ بشاوور. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 145).
بر دیده ٔ من روزهای روشن
ماننده ٔ شبهای تار دارد.
مسعودسعد (دیوان ص 101).
اکنون ضیعتی بیافتم که به هر وقت ماننده ٔ آن بدست نیاید. (تاریخ بخارا، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
در حجره ٔ خاص او فلک را
ماننده ٔ حلقه بر در آرم.
خاقانی.
ماننده ٔ مادران مرده فرزند
در دیده ٔ عالم ابر، کافور افکند.
(از سندبادنامه).
می ریخت سرشک دیده تا روز
ماننده ٔ شمع خویشتن سوز.
نظامی.
ماننده ٔ گل به روزگاری اندک
سربرزد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت.
(ازترجمه ٔ محاسن اصفهان).
بی روی تو خورشید فتاد از نظر من
ماننده ٔ سیفی که به کف زنگ برآورد.
ملاقاسم مشهدی (از آنندراج).
- بماننده، ماننده. (آنندراج). همچون. چون. بسان. بکردار:
دو رانش بماننده ٔ ران پیل
گه رزم جوشان تر از رود نیل.
فردوسی.
نبرده سواری گرامیش نام
بماننده ٔپور دستان سام.
فردوسی.
به گردن برآورده گرز گران
بماننده ٔ پتک آهنگران.
فردوسی.
دیدم کز جانوران جهان
نیست بماننده ٔ او جانور.
سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| باقی. مقابل میرنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ترک کننده: ماننده ٔ چیزی، تارک آن. رافض آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(نَ دِ) نک مانند.

فرهنگ عمید

شبیه، نظیر،

فرهنگ فارسی هوشیار

شبیه، نظیر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر