مالیده گردیدن در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
مالیده گردیدن. [دَ / دِ گ َ دی دَ] (مص مرکب) گوشمال یافتن: وی را جائی نشاندند و نعمتی که داشت پاک بستدند تا دیگر متهوران بدو مالیده گردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335). و رجوع به مالیده شدن شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.