معنی ماستی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماستی. (ص نسبی) منسوب به ماست. آلوده به ماست: دست و دهانش ماستی شده است. || حرف برخورنده. متلک. حرف مفت. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).
- ماستی به کسی گفتن، متلک گفتن و حرف مفت زدن به کسی. کار بد کسی و نقطه ٔ ضعف او را به رخش کشیدن و سخنان برخورنده و بد گفتن. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).

ماستی. (اِخ) از دیههای مرو است. سمعانی آنرا ماستین آورده است. و نیز گویند که ماستی از قراء بخاراست. (از معجم البلدان). و رجوع به ماستین شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) منسوب به ماست: مالیده به ماست: ظرف ماستی شده، ماست فروش، (اسم) حرف برخورنده متلک. یا ماستی بکسی گفتن. متلک گفتن بدو نقطه ضعف او را برخش کشیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر