معنی مارین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مارین. (ص نسبی) از «مار» (خزنده ٔ معروف) + «ین » (پساوندی که چون در آخر اسم درآید صفت نسبی سازد). ماردار. پر از مار. مارلاخ:
رهت مارین و کهسارت پلنگین
گیا و سنگش از خون تو رنگین.
(ویس و رامین).

مارین. (اِخ) دهی از دهستان بویراحمد گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 508 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بویراحمد گرمسیری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

گویش مازندرانی

ساقه ی اصلی گیاهانی که مثل پیچک به دور هر چیزی پیچند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر