معنی مارخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مارخ. [رِ] (اِ) زالزالک وحشی. ولیک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در دیلمان و لاهیجان و رودسر «ولیک » را گویند. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 236).

مارخ. [رِ] (ع ص) روان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جاری و روان. (ناظم الاطباء). || روان کننده. (منتهی الارب). جاری کننده و روان کننده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

ماهرخ

گویش مازندرانی

نیم نگاه، سرک کشیدن، دزدانه نگاه کردن، حرکت ویژه و نگاه...

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر