معنی ماحوز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماحوز. (ع اِ) نوعی از شاهسپرم و آنرا مروماحوز نیز گویند. (آنندراج). نوعی از شاهسپرم و آنرا مروماحوزی و مروماحوز نیزگویند. (از منتهی الارب). خرنباش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ریحانی است با گل اغبر مایل به سبزی و مروماحوزی و مرماحوز نیز گویند. (از اقرب الموارد).

ماحوز. (اِخ) قریه ای است فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب منامه. (فارسنامه ٔ ناصری).

ماحوز. (اِخ) قریه ای از قرای شام. (از الانساب سمعانی). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 323 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر