معنی ماحصل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ماحصل. [ح َ ص َ] (ع اِ مرکب) هرچیز فراهم آمده و حاصل و محصول و حاصل درخت میوه و مانند آن. (ناظم الاطباء). حاصل. محصول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دخل. سود. فایده. (ناظم الاطباء):
بغیر آنکه پریشانیم بطول کشید
شکایت از سر زلفت چه ماحصل دارد.
میرزا باقربیک (از آنندراج).
|| نتیجه ٔ گفتگو و جز آن. (ناظم الاطباء).
فراهم شده، به دست آمده، خلاصه. [خوانش: (حَ صَ) [ع.] (اِ.)]
آنچه حاصل شده، آنچه بهدست آمده،
خلاصه،
دستاورد
دستاورد
حاصل، نتیجه، محصول، دستاورد، خلاصه، چکیده
هر چیز فراهم آمده و محصول و حاصل درخت میوه ومانند آن، محصول، فایده
ماحَصَل، آنچه حاصل می شود، نتیجه و آنچه که بدست آید، خلاصه و چکیده، مُفاد (کلام یا مطلب)،