معنی مآکل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مآکل. [م َ ک ِ] (ع اِ) ج ِ مَأکَل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج ِ مأکل که مصدر میمی است به معنی خوردن و اطلاق این بر مأکول بطریق مجاز است از قبیل اطلاق مصدر بر مفعول چنانکه خلق به معنی مخلوق. (غیاث). چیزهای خوردنی و خوردنیها. (ناظم الاطباء): شاید که شیر از تشدید و تکلیفی که... بر خود نهاده است و از مآکل و مطاعم لطیف و دلخواه برنبات و میوه خوردن اقتصار کرده عاجز آید و... (مرزبان نامه ص 224). چه او را در مآکل و ملابس و همه ٔ حالات به علاءالدین مشتبه بایستی زیست. (جهانگشای جوینی).
- مآکل و مشارب، خوردنیها و نوشیدنیها. (ناظم الاطباء): زاهد کسی باشد که او را به آنچه تعلق به دنیا دارد مانند مآکل و مشارب رغبت نبود. (اوصاف الاشراف ص 22).
- ملابس و مآکل، پوشاکها و خوردنیها. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

مٲکل

فرهنگ فارسی آزاد

مَآکِل، خوراکی ها، خوردنی ها، اَرزاق (مفرد: مَأکَل، مَأکَلَه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر