معنی لیچار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لیچار. (اِ) ریچار که مطلق مربا باشد عموماً و مربائی را که از دوشاب سازند خصوصاً و آنچه از شیر و دوغ و ماست بپزند به هر نحو که باشد. (برهان). لیچال:
یکی غرم بریان و نان از برش
نمکدان لیچار گرد اندرش.
فردوسی.
ترش دیدم جهانی رامن از ترس
از آن دوشاب چون لیچار گشتم.
مولوی.

لیچار. (اِ) گفتار بیهوده و گاهی مضحک و گاهی هرزه. رجوع به مدخل بعد شود.

فرهنگ معین

(عا.) سخنان بیهوده وبی معنی، مربا. ریچار، ریچال، لیچال نیز گفته می شود.، ~ بار کسی کردن کنایه از: سخن درشت یا متلک نیش دار به کسی گفتن. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

[عامیانه] سخنان بیهوده، درهم، و نامربوط،
[قدیمی] = مربا

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزخرف، مهمل، ناپسند، ناروا، یاوه، مربا

گویش مازندرانی

یاوه، لغز

فرهنگ فارسی هوشیار

گفتار بیهوده و گاهی مضحک و گاهی هرزه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر