معنی لک کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لک کردن. [ل َ ک َ دَ] (مص مرکب) لک کردن جامه را؛ رنگی یا نقطه ٔ مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن و چرکین و بی رونق کردن آن.

فرهنگ فارسی هوشیار

رنگی یا نقطه ی مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن چرکین و بی رونق کردن آن (مصدر) رنگ نقطه ای از پارچه را بوسیله ای برنگ دیگر در آوردن و چرکین کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر