معنی لوح ساده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لوح ساده. [ل َ / لُو ح ِدَ / دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) لوح ساذج. لوح پاک. (آنندراج):
گفتی که حافظ اینهمه رنگ و خیال چیست
نقش غلط ببین که همان لوح ساده ایم.
حافظ.
|| کنایه از احمق و بیخرد. ساده لوح. (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

پلمه ی ساده سلم ساده سلم ننوشته

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر